صدای سکوت

 

دیدی دلا که یار نیامد                 گرد آمد و سوار نیامد

بشکفت بسی غنچه و پژمرد       اما گلی به بار نیامد

آن کاخ ها ز پایه فرو ریخت          وان کرده ها به کار نیامد

 

می سوزم از فراق و شکیبت       ای باغبان بهار نیامد...

نوشته شده در 2 / 1 / 1391برچسب:,ساعت 9:18 توسط غریب|


آخرين مطالب
» مادر
» بهار نیامد...
» انتهای خاموشی
» نفت که آمد و رفت...
» بعده این شب تاریک نوبت صبحه..!
» چرا پایان ندارد تابش تاریک بیداد..!
» شکوه ای برای من برای تو
» حرفای خودمونی

Design By : Pichak